يه كشتي داشت رو دريا ميرفت، ناخداي كشتي يهو از دور يه كشتي دزداي درياي رو ديد. سريع به خدمهاش گفت: براي نبرد آماده بشين، ضمنا اون پيراهن قرمز من رو هم بيارين. خلاصه پيراهنه رو تنش كرد و درگيري شروع شد و دزداي دريايي شكست خوردن!
كشتي همينطوري راهشو ادامه ميداد كه دوباره رسيدن به يه سري دزد دريايي ديگه! باز دوباره ناخدا گفت واسه جنگ آماده بشينو اون پيراهن قرمز منم بيارين تنم كنم!! خلاصه، زدن دخل اين يكي دزدا رو هم آوردن و باز به راهشون ادامه دادن.
يكي از ملوانا كه كنجكاو شده بود از ناخدا پرسيد: ناخدا، چرا هر دفعه كه جنگ ميشه پيراهن قرمزتو ميپوشي؟ ناخدا ميگه: خوب براي اينكه توي نبرد وقتي زخمي ميشم، پيراهن قرمزم نميذاره خدمه زخماي منو خونريزيمو ببينن در نتيجه روحيهشون حفظ ميشه و جنگ رو ميبريم.
خلاصه، همينطوري كه داشتن ميرفتن، يهو 10 تا كشتي خيلي بزرگ دزداي دريايي رو كه كلي توپ و تفنگ و موشك و تير كمون و اكليل سرنج و از اين چيزا داشتن ميبينن. ناخداهه كه ميبينه اين دفعه كار يه كم مشكله، داد ميزنه: خدمه سريع براي نبرد آماده بشين ضمنا پيراهن قرمز منو با شلوار قهوه ايم بيارين!!!
نظرات شما عزیزان:
من
ساعت0:58---4 خرداد 1391
بی ادبا
پاسخ:خیلی ممنون نظر لطفتونه . قدم رنجه کردین . زحمت کشیدین
پاسخ:خیلی ممنون نظر لطفتونه . قدم رنجه کردین . زحمت کشیدین
حامدخ
ساعت1:38---29 ارديبهشت 1391
یعنی ناخداریده؟
پاسخ:یه چیزی ریدن هم اونورتر حامد جان
پاسخ:یه چیزی ریدن هم اونورتر حامد جان
تاريخ : چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391
| 22:44 | نویسنده : رضا و بروبچ |